تاریخهای مهم
1391/7/9..............اولین مهمونی شما تو این تاریخ بود که 15 روزت بود و رفتیم خونه خاله منیره 1391/7/10........دومین مهمونی شما بود و برای اولین بار رفتی خونه بابا کریم 1391/7/15............اومدیم خونه خودمون به خونه خوش اومدی پسرم-شروع دل دردای کولیکت هم از همین تاریخ بود وای که چه شبای بدی بود 1391/7/20...........شما رو بردیم برای ختنه و خدا رو شکر خیلی اذیت نشدی . دوباره رفتیم خونه مامان مریم 1391/8/6........شما اولین اغون رو تو این روز گفتی دقیقا 42 روزگی ...
نویسنده :
مامان امیر حسین
18:24
سیسمونی
عزیزم اینا چیزایی بود که من و بابایی با عشق برات خریدیم ...
نویسنده :
مامان امیر حسین
3:58
روز تولد
قند عسلم روزی که بدنیا اومدی خوب تو خاطرم مونده از شب قبلش رفتیم خونه مامان مریم وصبح ساعت 7:30با بابایی و مامان مریم و خاله ریحانه رفتیم بیمارستان مادران من اصلا استرس نداشتم .با بابایی کارای بیمارستان رو انجام دادیم و یه اتاق خصوصی هم تو طبقه پنجم گرفتیم. بعد از انجام ازمایشها و پوشیدن لباس منتظر نشستم تا صدام بزنن برای اتاق عمل. ساعت 9 یه خانمی اومد و من با اون خانم و بابایی رفتم اتاق عمل که تو طبقه سوم بود بعد از خداحافظی ازبابا نشستیم و با دکترم صحبت کردیم تا اتاق خالی بشه و برای عمل اماده بشه تقریبا ساعت 9:15 دقیقه رفتم تو اتاق و یه عالمه پرستار داشتن کار میکردن فورا یکی اومد برام سوند گذاشت و یکی دیگه هم شکمم ر...
نویسنده :
مامان امیر حسین
2:33
عزیز دلم پسرم
سلام عشقم ،نفسم سلام زندگی من، پسر کوچولوی ناز نازی من مامان بالاخره بعد 9 ماه و با تاخیر زیاد امروز تونست برات وبلاگ درست کنه عزیزم از بس شما شیطون و شلوغی من وقتم کمه در روز برای همین هم تا الان وبلاگ برات درست نکردم زندگی مامان از این به بعد سعی میکنم بیام اینجا و خاطرات شما رو بنویسم تا یادم بمونه چه روزهایی با هم داشتیم
نویسنده :
مامان امیر حسین
16:49